كتاب «بيا با هم قرآن بخوانيم از گونهاي ديگر» نوشته مجيد مسعودي از سوي انتشارات دليلما تجديد چاپ شد.\
تاويل در لغت به معني بازگرداندن و بازگشت دادن است و نيز شرح و بيان كلمه يا كلام، به طوري كه غير از ظاهر آن باشد. البته اين تعريف، هرگز واقعيت و جامعيتي را دربر ندارد، زيرا خود واژه تاويل از جمله مفرداتي است كه معني واقعي آن را بايد با راهنمايي راسخان در علم(اهلبيت رسالت"ع") فهميد؛ همچنان كه براي فهم واژههاي تنزيل و تفسير نيز بايد به فرمودههاي آن بزرگواران متمسك شد. از طرف ديگر، واژه تاويل شانزده بار در قرآن آمده و ظاهرا به سه معني ديگر هم به كار رفته است؛ نظير عاقبت و نتيجه كار، تعبير خواب و تحقق يافتن وعدههاي الهي.
با اين اوصاف و به اعتبار فرموده رسول خدا(ص) كه «هر آيهاي ظاهري دارد و باطني» و توضيح امام باقر(ع) كه «باطن آن تاويل آن است» و نيز احاديثي كه تاويل همه آيات قرآن را در انحصار ائمه هدي(ع) ميدانند؛ مشخص ميشود تاويل آيات قرآن در مكتب اهلبيت رسالت(ع)، معني يا معاني باطني يك آيه است كه تنها خدا و وارثان بر حق قرآن از آن آگاهند و ديگران از آن بيخبرند.
به اعتقاد نويسنده كتاب، روشنتر آن است كه گفته شود «خداوند از بيان يك آيه ـبجز ارادهاي كه از تنزيل آن داشتهـ مقصود يا مقاصد و نيات ديگري هم داشته است كه در بطن آن آيه نهفته است و جز خودش و چهارده نفر از برگزيدگانش، هيچ كس آن را نميداند؛ زيرا «آنان(چهارده معصوم"ع") راسخان در علم هستند، و نسبت به تاويل آيات قرآن، امين و مورد اعتمادند. پس هرگاه هر يك از معلمان واقعي و وارثان بر حق قرآن، واقعيت پنهان آيهاي را در زمان خود آشكار نمايد، همان واقعيت پنهان، تاويل آن آيه است همانگونه كه امام صادق(ع) فرمودهاند: «قرآن را تاويلي هست كه قسمتي از آن تاويلها آمده و قسمتي هنوز نيامده است. پس هرگاه تاويل آيهاي در زمان يكي از امامان معصوم واقع شود. امام آن زمان، آن را ميشناسد.»
تاكنون غير از تاويلهاي عالمانه، واقعي و درستي كه از سوي پيشوايان معصوم درباره آيات قرآني بيان شدهاند، تاويلهاي جاهلانه، غير واقعي و نادرستي هم از سوي دشمنان و مخالفان عترت پيامبر(ص) نيز ابداع شده و ميشود كه همگي باطل بودهاند و بدون شك گويندگان آنها در پي فتنه و ايجاد شبهه در جامعهاند و راهي جز به گمراهي نداشته و ندارند.
اگر دوستداران اهلبيت(ع)، بخواهند پس از شنيدن و باور آنچه بر وارثان بر حق قرآن و خود قرآن گذشته است، گامي در باغ تاويل قرآن بگذارند، بايد به گونهاي تربيت شوند كه ذره ذره وجودشان آكنده از دو شناخت باشد. نخست شناخت گروه بسياري كه از شعار «كتاب خدا ما را بس است» پيروي كردند و بيهيچ ترديد و بهانهاي، در حق پيامبر(ص) و اهلبيتش ستم روا داشتند؛ چرا كه يك بال پرواز را كندند و بال ديگر را شكستند. درست همانگونه كه در رستاخيز و در برابر پرسش پيامبر(ص) كه ميپرسد: «ما خلقتموني فيالثقلين بعدي؟ درباره دو گوهر(امانت) بيبديل پس از من چه كرديد؟» عملكرد خود را چنين بازگو ميكنند: «كذبناالاكبر و مزقناه و اضطهدناه. والاصغر ابترناه حقه؛ ثقل اكبر(قرآن) را تكذيب كرديم و آن را پاره پاره ساختيم و پايمال نموديم. اما حق ثقل اصغر(اهلبيت عليهمالسلام) را از دستشان در آورديم [و با آنان جنگيديم]. ديگر آن كه شناخت گروه اندكي كه گفتند: قرآن و عترت و بيهيچ شائبهاي محمد و آل محمد(ص) را ياري و در اين راه مجاهده كردند، درست همانگونه كه در رستاخيز و در برابر همان پرسش پيامبر(ص) پاسخ ميدهند: «تبعناالاكبر و صدقناه. و وازرناالاصغر و نصرناه و قاتلنا معه؛ از ثقل اكبر(قرآن) تبعيت كرده و تصديقش نموديم، و ثقل اصغر (اهلبيت عليهمالسلام) را نيز ياري كرده و همراه آنان [با دشمنانشان] جنگيديم.»
كتاب حاضر در 9 فصل و با عناوين «درباره تاويل، اهميت تاويل قرآن، وارثان بر حق قرآن و لزوم تمسك به آنان، تاويل قرآن از چشمه نور و رحمت، قلبها و تاويلها، تاويل قرآن از مرداب ظلمت و عذاب، تكرار تاريخ، درسهاي ديگري از تاويل قرآن و فوايد آموختن علم تاويل» تهيه و تنظيم شده است.
از منابع مورد استناد نويسنده در تدوين اين اثر ميتوان كتابهاي قرآن كريم، نهجالبلاغه، اجتهاد در مقابل نص، احتجاج، اختصاص، از قبيله خوبان، اسرار آل محمد، اصول كافي، اعلامالوري باعلامالهدي، امالي (صدوق، شيخ مفيد و شيخ طوسي)، امام علي و خوارج، بحارالانوار، بشارةالمصطفي، بصائرالدرجات، تاريخ قرآن، تحفالعقول، تحفةالاحباب، تفاسير(برهان، شريف لاهيجي، صافي، قمي، فرات، نورالثقلين) و ... را نام برد.
چاپ دوم كتاب «بيا با هم قرآن بخوانيم از گونهاي ديگر» در شمارگان 2000 نسخه، 262 صفحه و بهاي 30000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما